![](http://pix4pix.plogger.ir/upload/p/pix4pix/pictures/27171711183713.jpg)
![](http://pix4pix.plogger.ir/upload/p/pix4pix/pictures/63401712289616.jpg)
![](http://pix4pix.plogger.ir/upload/p/pix4pix/pictures/50811701585423.jpg)
![](http://irupload.ir/images/t2lw1insvcx99rnfmaaz.gif)
زن به شوهرش میگه : تو هندوستان یک زن رو به قیمت یک گوسفند فروختند.. به نظر تو این بی انصافی نیست؟؟؟ شوهره میگه : نه اگه زن خوبی باشه می ارزه...
********************
دغدغه های پسر جوان :
کار ندارم ، پول ندارم ، سربازی نرفتم ، ماشین و خونه ندارم ، و ...
دغدغه های دختر جوان :
لاک ناخونم پاک شده ، مهری سرویس طلا خریده ، دختر خاله ام ماشین داره ، مامان غذای خوب نمی پزه ، عروسکمو هنوز نخوابوندم!
دست
دست
دست
دست
دستا شله
دست
دست
آهان
بیا
ماشاالله
طرح شادمان سازی جوانان
+++++++++++++
فوری
فروشی : یک دستگاه الاغ مدل بالا ، تیپ قاطر ، سم اسپرت ، ارتفاع تا زانو
، دارای کارت یونجه یونجه ، مصرف صدی یه مشت علف ، گردن هیدرولیک ، دزدگیر
مجیکا جفتک ، پالان چرمی ، با بوق عرعر بلبلی ، طوسی متالیک.
ما زین جهان از پی دلدار میرویم / از شوق دیدن حیدر کرار می رویم
درب بهشت گر نگشایند روی ما / ما بندری هستیم از روی دیوار می رویم
**********************
شاباش چیست؟ حرکتی ست محترمانه برای وحشی کردن شخص درحال رقص.
**********************
همین الان یه منبع ناشناس که نخواست اسمش فاش بشه خبری رو اعلام کرد که نخواست پخش بشه.
**********************
به علت زن ذلیلی مردهای این دوره و داشتن خاصیت زنانه اکثر مردها و کمبود (نبود) مردهایی چون حشمت فردوس امسال روز مرد مجددا روز زن اعلام شد بزن اون دست قشنگه رو به افتخار خودمون روزمون مبارک.
مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد.
BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.
قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. پای را بر پدال گاز فشرد و سرعت به ١٦٠ کیلومتر در ساعت رسید.
مرد به اوج هیجان رسیده بود. نگاهی به آینه انداخت. دید اتومبیل پلیس به سرعت در پی او میآید و چراغ گردانش را روشن کرده و صدای آژیرش را نیز به اوج فلک رسانده است ...
همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد موقـع بحث هوو لیک هیاهـــــو می کرد!
بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!
وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد
طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم- معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد
بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!
آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد
فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد
دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو